اوقات فراقت

همه خود را... همه خویش را... یافتم در این اوقات.

اوقات فراقت

همه خود را... همه خویش را... یافتم در این اوقات.

چشمانت

چشمانت

 

دو زنِ  مست، دو  جادو ، دو جَدل ، چشما نت

دو شبِ سرد، دو بُن بست، دو حَل، چشما نت

 

دفتر شعرِ خدا ، معنی گُنگ خلقت

قصة راز ِ ابد ، رمز ِ ازل ، چشما نت

 

لحظة قهر بود ، خانة خشم عالم

لحظة لطف بود ، عشقمحل ، چشما نت

 

دو رهایی ، دو ا سارت ، دو تناقض، دو قبول

به ستم گری به الفت، دو مَثَل چشمانت

 

دو پرنده دو صمیمی، دوسپیده ، دو مبارک

دو غم تازه، دوشاعر ، دو غزل ، چشمانت

 

دو چمن ، دو دسته سوسن، دو دَ من ، دو دامن آواز

دو وطن، دو زنده گانی ، دو اجل ، چشمانت

 

 

تُف

 

تف به این زنده گی بی مزة بی مفهوم

تف به این روز و شب تلخ و سیاه و موهوم

 

تف به این زنده گی ِ هر قد مش ، صد وسواس

تف به این ضابطه ها ، قاعده های مرسوم

 

تف به من ـ این غمِ همواره ، سر ِ  آواره ـ

تف به من ـ این همه شب،  سوختنِ نا معلوم

 

تف به این مردم و جمعیتِ بی الفتِ شان

تف به این خلوتِ از نور و نوازش محروم

 

تف به این حنجرة رفته زیاد ِ فریاد

تف به این پنجرة سرد و عبوس و مسموم

 

تف به تو ـ آن به ستم آن به جدایی مجبور ـ

تف به من این به تسلی به تحمل ، محکوم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد