اوقات فراقت

همه خود را... همه خویش را... یافتم در این اوقات.

اوقات فراقت

همه خود را... همه خویش را... یافتم در این اوقات.

لطیفه نوروزی

آخرخنده

 **.......................**

ترکه میخواسته خودکشی کنه یه تیر به مغز خودش شلیک میکنه، نیم ساعت بعد میمیره! از همه دنیا دانشمندا جمع می‌شن که ببینید قضیه این چی بوده، ‌بعد از دوسال تحقیق می‌فهمند که تیره تو این مدت داشته دنبال مغزیارو میگشته

!!!
ترکه میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره
ترکه زنگ میزنه به ۱۱۰ می گه ببخشید فرمان و دنده و گاز و ترمز و کلاج ماشین منو دزدیدیندپلیس ۱۱۰ به ترکه می گه ببخشید شما ترکین میگه آره .پلیس بهش می گه پس لطف کنید برید جلوی ماشین بشینید
به ترکه کی گن با شیده جمله بساز ، می گه : رفتم خونه . دیدم بچه شاشیده
ترکه می ره خواستگاری، مادر و پدر دختره بهش جواب رد میدن، می گن: دختر ما داره درس میخونه. ترکه می گه: ایشکال نداره، من می رم دو ساعت دیگه برمیگردم
ترکه زنگ میزنه به آژانس و میگه: آقا ببخشید مزاحمتون شدم، ماشین دارین؟
رزروشن آژانس هم با کلی کلاس میگه: بله قربان!ترکه میگه: اااا خوش به حالتون!
به ترکه می گن با خرچنگ جمله بساز ، می گه کره خر چنگ نزن
ترکه به غول چراغ جادو می گه: قدس را آزاد کن، غوله می گه: نمی تونم. ترکه می گه: خوب پس، منو آدم کن ... غوله می ذاره و در می ره. ترکه داد می زنه و می گه: کجا... غوله می گه: دارم می رم قدسو آزاد کنم، راحت تره
معرفت رو از سیگار بیاموز که با این که میدونه آخره سر زیره پات له میشه
تا آخر به پات میسوزه
دو تا ترکه میرن سوراخ لایه اوزن رو بدوزن، خودشون میمونن اونور
ترکه سر نماز موقع قنوت دستاشو برعکس میگیره ، بهش میگن آخه این چه طرزشه ؟ میگه : میخوام ایندفعه از حفظ بخونم
زنه به شوهرش میگه ۳ تا حیوان وحشی نام ببر
طرف میگه :خودت
خواهرت
خدا بیامرز مادرت
ترکه می ره تماشای مسابقه دو و میدانی، از بغل دستیش می پرسه:این ها برای چی دارن می دون؟ طرف می گه: چون به یه نفرشون جایزه می دن. ترکه کمی فکر می کنه، بعد می پرسه: پس بقیه برای چی دارن می دون؟
از ترکه پرسیدن: چرا ترک شدی؟ گفت: به علت کمبود امکانات
ترکه تلویزیون تماشا میکرده،می بینه هر پنج تا کانال رازبقا داره.به بچه اش میگه:برو ببین آنتن تلویزیون توی طویله نیفتاده؟
دوستان توجه کنند: لطیفه زیر بعنوان جوک برگزیده فصل پاییز به شما دوستان شنگول پیشکش می گردد
ترکه از یه نفر غریبه می پرسه: ببخشین آقا من شرمندم، روم به دیوار، گلاب به روتون، گل به روتون، من بمیرم که این سؤالو می پرسم ... طرف می گه اشکالی نداره بابا، بپرس؟ ترکه می گه: ببخشید، اسمتون چیه؟ طرف عصبانی می شه و می گه: والا این جور که شما می گین: گوه
ترکه داشته کانال تلوزیون رو عوض می کرده...میزنه یه کانالی که هزار تا آخوند نشسته بودند و داشتند سخنرانی گوش می دادن....یکدفعه داد میزنه: آی ممد اون پیت نفتی رو بیار...سوراخشونو پیدا کردم
معتاده سر منقلش بوده که یهو توپ پسر همسایه می خوره تو بساطش.بعدش هم صدای کوبیدن در میاد.وقتی در را باز می کنه میبینه صاحب توپ که هول شده بوده میگه: عمو توپم-توپم.(یعنی توپم رو بده)معتاده میگه: چه خبره ؟!خب منم توپم -ماهم توپیم! همه توپن
جوکهای زیر مال مسعود خان باصفا و با معرفته- شما هم بگین تا بذارم تو وبلاگ
یه روز یه خری با صاحبش دعواش میشه : خره پالونش مییفته صاحبش میگه دیگه برام کت درمیاری؟
به یه کلاغه میگن دودو تا میگه غارتا
به یه لره میگن تو لری میگه نه بیا بگرد
عبود میره یه نوشابه زرد میخره و میزنه به بدن-وقتی میاد پولشو حساب کنه میبینه که پول همراهش نیست.ناچارا داخل شیشه ادرار میکنه و دربش رو هم می بند ه و نوشابه رو پس میده - چند لحظه بعد غضنفر میاد نوشابه بخره و از بخت بدش همون شیشه پر از شاش گیرش میاد! اونم هیچی نمیگه و تا ته شیشه رو کوفت میکنه-بعد که میخواسته به طرف حالی کنه که نوشابه نبوده و شاش بوده میگه: آقا نوشابت که شاشی بود...ایلده اگه یه ساندویچ گهی هم داری بیار بخوریم
یه بار یه اصفهانیه داشته با خانواده اش از جلوی رستوران رّد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن د به بچه هاش میگه بچه ها اگه بچای خوبی باشین یه دفعه دیگه هم از اینجا ردّتون می کنم
از یه ترکی میپرسن چرا سر و صورتت زخمیه؟ میگه آخه با یه همشهری تصادفی برخورد کردم
چندتا تهرونی اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآدو وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد
دکتر گفت: حال سه نفر بیماری که دیشب براشون دارو تجویز کردم خوبه؟
پرستار گفت: نه دکتر؟ متأسفانه دو نفرشون فوت کردند، امّا سوّمی هر کاری کردیم حاضر نشد دوایی رو که تجویز کردید بخوره.
از عربه نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه
یه بار یه ترکه فقط شبا از خونه میرفته بیرون! بهش میگن جریان چیه؟ میگه: از بس این فارسها گفتن یه روز یه تزکه... ما تصمیم گرفتیم که فقط شبا از خونه بیایم بیرون
زن به دامپزشکی مراجعه کرد و گفت: من اصلاً حالم خوب نیست. دامپزشک گفت: شما اشتباهی اومدین اینجا، اینجا دامپزشکیه! زن گفت: نه دکتر، درست اومدم، آخه من صبحها که بلند میشم اخلاقم مثل سگه، ازصبح تا ظهر مثل خر کار میکنم، ظهرها هم مثل گاو غذا میخورم، بعد از ظهر مثل خرس میخوابم، تازه شب که شوهرم میآد بهم میگه سلام سوسک سیاه.
بیمار: دکترجون! پای راستم خیلی درد میکنه. دکتر: عزیزم، ولی من چشم پزشکم. بیمار: اینو میدونم، ولی دارین چشمم رو معاینه میکنین پاتون روی پای راستمه.
اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی.
مرد بسیار پرحرفی به دکتر پوست مراجعه کرد، امّا اینقدر حرف میزد که به دکتر اجازه نمیداد معاینهاش کند. بالاخره دکتر گفت: آقا لطفاً زبونتون رو در بیارین. بیمار زبانش رو درآورد. دکتر گفت: حالا در همین حال نگهش دارین تا من معاینهتون کنم.

مریض: دکتر! دارم میمیرم. تو رو خدا بکش و راحتم کن. دکتر: من خودم وظیفه ام رو میدونم، لازم به یادآوری نیست
ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟! ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!
مردی پیش دکتر رفت و گفت: دکترجون! خیلی فراموشکار شدم. دکتر حواسش به حرفهای بیمار نبود. سرش را بالا کرد و گفت:
-
متوجه نشدم چی گفتید؟ مرد گفت: من؟ من چیزی نگفتم.
یه اصفهانی میخواسته پول به کسی بده دستش می لرزید . گفتند زودباش چرا می لرزی ؟؟ میگه آخه میخوام پول بدم ، جون که نمیخوام بدم که یهو بدم از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!
به ترکه میگن: بچه کجائی؟ میگه بچه U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: ایلده بچه یونجه‌زارهای سرسبزِ آذربایجانم!
ترکه خودکارش تموم میشه، ترک تحصیل میکنه
ترکه میره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشی میپوشه!
ترکه داشته جلو دو سه تا دختر افه میومده، یهو تلنگش در میره. واسه اینکه ضایع نشه، دستشو میگذاره بغل دهنش، داد میزنه: گـــــــوزیـــــــه... گوووووز!
یه روز مرد اصفهانی با بچه اش از مقابل مغازه کفش فروشی که روی شیشه اش نوشته بود کفش پارس رد می شد .بچه از باباش می خواد که براش یک جفت کفش بگیره.باباش می گه :بچه مگه نمی بینی نوشته کَفِش پارِ ه س.
آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده
به ترکه میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم!
ترکه تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه، یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده، یک قطار هم داره ازون دور میاد! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه، میره اون جلو وامیسته. رانندة قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد، ترکه یک نارنجک درمیاره، میندازه زیر قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن! خلاصه ترکه رو میگیرن میبیرن بازجویی، اونجا بازجوه بهش میتوپه که: مرتیکة خر! نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! ترکه میزنه زیر گریه، میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی میکردم
ترکه میافته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن
یه بار یه ترکه تو قبیله آدم خوارها اسیر میشه! از یکی میپرسه آقا با من چی کار دارین؟ میگه ما آدم خوریم حالا هم تو این دیگ میپزیمت و میخوریمت! ترکه میگه: چی شد؟ حالا که بخور بخوره ما آدم شدیم!!!
دکتر از دیوانه پرسید: تو رو برای چی به تیمارستان آوردند؟ دیوانه گفت: بدون هیچ دلیلی، فقط به خاطر اینکه من معتقدم جوراب نخی خیلی بهتر از جوراب نایلون هست. دکتر گفت: این که دلیل نشد، منم معتقدم جوراب نخی بهتر از جوراب نایلون هست. دیوانه گفت: چه جالب! راستی شما جوراب نخی رو با سس سفید میخورید یا با سس گوجه فرنگی؟
اصفهانیه سواره ماشین می شه . آخره مسیر به راننده میگه : حاج آقا کرایه ی ما چند میشه ؟ یارو میگه : 50 تومان . اصفهانیه میگه چه خبره ؟ اولندش که 40 تومان میشه بعدشم من 30 تومان بیشتر ندارم حالا فعلا این 20 تومان را بگیر . ... یارو میشماره می بینه 10 تومان ترکه میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!
ترکه میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! ترکه هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم
بیمار: دکتر! احساس میکنم دیوونه شدم. فکر میکنم فرار کردم و یه عده دنبال من هستن و میخوان منو بگیرن. دکتر: از چه زمانی این احساس رو میکنی؟ بیمار: از زمانی که از تیمارستان فرار کردم.
تو تبریز حکومت نظامی بوده، یارو سروانه به سربازش میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکسی رو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: ایلده یک آدرسی را پرسید که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!
دیوانه سراغ رئیس تیمارستان اومد و بهش گفت: من میترسم، یه دیوونه اومده اینجا به من میگه ناصرالدین شاه. رئیس تیمارستان گفت: اشکال نداره عزیزم، لابد فکر میکنه ناصرالدین شاه هستی. دیوانه گفت: آخه اسمش میرزارضا کرمانی است.
ترکه دستور داد تمام اسناد و مدارک قدیمی رو به علت نداشتن جای کافی در اردبیل از بین ببرند، اما رئیس بایگانی گفت: - قربان، این اسناد خیلی مهمه. ترکه فکری کرد و گفت: مهم نیست،ایلده از همشون کپی بگیرین و اونا رو نگه دارین
ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!
به یه ترکه میگن میذاری بچه ات بره دانشگاه؟ میگه اگر به درسش لطمه نزنه آره!!!
اصفهانیه واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خیرات میکرده. خلاصه هرکی رد میشده، یک خرما برمیداشته و یک صلوات میفرستاده . بعد یک مدت، یک بابایی دست میکنه یک مشت خرما برمیداره، اصفهانیه دستشو میگیره، میگه: هوووی! چه خبرس؟! یک نفر آدم مردس، اتوبوس که چپ نکردس
به یه ترکه گفتند :شما لهجه دارید؟؟
گفت نه والا .میخوای........ بیا بگرد
به ترکه میگن تا حالا در زندگیت ریسک کردی ؟ میگه:آره یه بار اسهال گرفته بودم گوزیدم
از ترکه میپرسن اگه سردت بشه چیکار میکنی؟؟
میرم میرم بغل بخاری
میگن اگه خیلی سردت بشه چی؟
میگه میچسبم به بخاری
میگن اگه خیلی خیلی سردت بشه چی؟
میگه ایلده بخاری رو روشن میکنم
ترکه داشته پوست پرتغال رو با چاقو میگرفته با خودش میگه: خدا کنه توش موز باشه
سه تا ترکه رفته بودن ایستگاه راه‌آهن، تا میرسن تو یهو قطار حرکت میکنه، اینها هم میگذارن دنبال قطار حالا ندو کی بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختی، یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه. خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه، یک بابایی بهش میگه: آقاجان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه، وامیستادید با اون میرفتید. ترکه نفس زنان میگه: ایلده منم نمیدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم!
به اصفهانیه می گن با کالسکه جمله بساز می گه این میوا کالس که
یه معتاد شیرازی روی دستگاه پیغام گیر خونش پیام گذاشته بود:هشتم......ولی خشته ام....
ترکه و لره رفته بودن شکار، ترکه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که سرویسش کنه. ترکه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد دهنتو سرویس میکنه. لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو گیتو بخور! مگه من زدم؟!
ترکه پسرشو میگذاره دانشکده افسری، رفیقاش بهش میگن: بابا اینکه درسش خوب بود، میگذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، ترکه میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!
ترکه صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم
به ترکه میگن: میدونی امام حسین کجا دفن شده؟ میگه: نه. میگن: کربلا. میگه: ای خوشا به سعادتش!

ترکه با کایت میکوبه به ساختمون بانک کشاورزی، 730 نفر کشته میشن!... البته از خنده

!
ترکه میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: 2000 تومن. ترکه یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: 1000 تومن. باز ترکه یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: 700 تومن. ترکه دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!
ترکه میره واسه تلفن همراه ثبت نام میکنه، بهش میگن: تا سه ماه دیگه بهت تحویل میدیم. ترکه هم رو کمربندش مینویسه: به زودی دراین مکان یک عدد موبایل افتتاح خواهد شد!
به یه اصفهانیه می گن ده تا میوه نام ببر که آخرش س باشه. اصفهانیه می گه سیبس خیارس گلابیس هلوس گوجس ...
ترکه ادعای پیغمبری میکرده، ملت بهش میگن: بابا پیغمبری همین ریختی الکی که نیست... پیغمبرا معجزه دارن، کتاب دارن.. تو اصلاٌ کتابت کو؟ ترکه یکم فکر میکنه، میگه: ایلده کتابا هنوز چاپ نشده، فعلاٌ جزوه میگم بنویسید
این یکی از جوکها طلایی امسال است!
اصفهانیه داشته تو خیابون میرفته که یهو میبینه اوضاع دل و روده خرابه و به شدت نیاز به قضای حاجت داره! خلاصه یخورده اطراف چرخ میزنه تا آخر یک توالت عمومی پیدا میکنه. خوشحال و خندان میره تو که یهو دم در یک مردک لندهور جلوشو میگیره، میگه: کجا عمو؟! اینجا توالتش ورودی داره، 200 تومن! اصفهانیه شاکی میشه، میگه: انصافتو شکر! یک ریدن دویست تومن؟! نمیخوام! خلاصه میاد بیرون، یکم دیگه چرخ میزنه میبینه نه اوضاع خیلی خرابه، برمیگرده، میگه: درک بیا اینم دویست تومن. یارو میگه: نـُچ! نرخا بالا رفته، ورودی جدید 500 تومنه! اصفهانیه تا فیهاخالدونش میسوزه، میگه: یعنی چی؟! مگه سر گردنست؟! آدم به خودش برینه به صرفه‌تره! خلاصه باز شاکی میاد بیرون، یکم راه میره، میبینه الانه که وسط آدم و عالم برینه به خودش، زود بر میگرده، باحال زار یک پونصدی میده، میگه: بیا بابا اینم 500 تومن. باز صاب توالت یک ابرو میندازه بالا، میگه: تــُـچ! چون تو مضیقه‌ای ورودیت میشه هزار تومن! اصفهانیه که دیگه عرق از بناگوشش سرازیر شده بوده، میگه: بابا سگ خور! بیا اینم هزار تومن، بزار برم برینم! خلاصه میره تو. مردک توالت‌چی(!) میبینه یک ربع گذشت، نیم ساعت گذشت، یک ساعت گذشت، آقا نیومد بیرون. میره در توالت رو باز میکنه، میبینه اصفهانیه با کمربند خودشو دار زده، یک یادداشت هم گذاشته که: "کسی که تو این گرونی فرق گوز و ان رو نمیفهمه فقط واسه مردن خوبه"!
زلزله بم که میاد ترکه با لوازم قواصی میره بم. ازش میپرسن چرا اینجوری میری میگه میخوام عمق فاجعه رو پیدا کنم
ترکه از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!
ترکه تا ده سال برای مادرش عزاداری میکرد و همش گریه میکرد . بهش گفتند : آخه چقدر گریه میکنی ، ده سال گذشته گفت: "آخه هر وقت یادم میافته که موقع خاکسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش میگیره "!!!
معلم: غضنفر بگو ببینم نادرشاه چطوری بر تخت نشست؟ غضنفر: ایلده دو زانو
یه خانواده اصفهانی بعد از یک هفته که موز خریدند مردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون برای اینکه مزه موز نره دیگه اب نخوردند
یک روز یه مرده میره طوطی بخره.میبینه یک طوطی هست که قیمتش 10 میلیون تومنه,از فروشنده میپرسه: این چرا اینقدر گرونه؟ فروشنده میگه: این یه طوطی استثناییه,اگه پای راستش رو بکشی انگلیسی حرف میزنه و اگه پای چپش رو بکشی فرانسه. یارو میگه: خوب اگه هردوتا پاش رو بکشم چی میشه؟ یهو طوطیه میگه: خوب احمق جون اون موقع میخورم زمین
یه بار یک نفر میخواسته یه اصفهانی رو بکشه تو غذاش موز میرزه
شنیدی میگن علی دایی رو تو قزوین گرفتن؟ نه. جدی میگی؟ نمیدونم. من خودم هم هنوز نشنیدم
یه اصفهانی با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه
میدونید چرا نیوتن وقتی سیب افتاد و خورد به سرش تعجب کرد؟ چون سیب از درخت گلابی افتاده بود
اصفهانیها چهلستون را میساختند 22تاستونش را برای روز مبادا نگه داشتند
به یه ترکه میگن خسته نباشی میگه اگه باشم چه گهی میخوری
به ترکه میگن با نخ سوزن جمله بساز، میگه:این بجه های تیم ملی واقعا زحمت می کشند مخسوزن علی دایی
اصفهانیه تو مسابقه رالی شرکت می کنه. تو راه مسافر کشی می کنه !
یک سال، یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه‌زنی میومده. مردم میرن پی ماجرا، میبینن دسته ترکها تو کوچه بن بست گیر کرده
ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه
!
ازغضنفر می پرسن تو چرا جورابت اینجوریه؟یه لنگش آبیه یه لنگش قرمز ؟ میگه نمیدونم والله ، ایلده یه جفت دیگه هم همینطوری تو خونه دارم
اصفهانیه قرص اکس می خوره تو تاکسی دو نفر و حساب می کنه
ترکه و تهرونیه دعواشون میشه، میبرنشون کلانتری. افسرنگهبان از تهرونیه میپرسه: اسمت چیه؟ یارو با بیخیالی میگه: فِری... افسره حسابی چپ و راستش میکنه، میگه: بی پدر فکر کردی اینجا خونه خالست خودمونی شدی؟ گفتم اسمت چیه؟ تهرونیه که حساب دستش اومده بوده میگه: فریدون قربان! افسره برمی‌گرده به ترکه میگه اسم توچیه؟! ترکه اسمش قلی بوده، یکم فکر میکنه بعد با ترس جواب میده: قولیدون!
ترکه تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختره اومد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم!
یه روز میخاستن یه دستگاه دروغ سنج رو تست کنند . یه ترکه و یه اصفهانیه و یه رشتیه میرن واسه تست اصفهانیه اول نشست و گفت : ما اصفهانیا آدمای مهمون نواز و دست و دل بازی هستیم یه دفه دستگاه با گیوتین گردنش رو زد نوبت رشتیه شد : ما رشتیا آدمهایی هستیم با مرام ، غیور و با غیرت یه دفه دستگاه گردنش رو زد ترکه نشست : ما ترکا آدمایی هستیم. دستگاه گردنش رو زد ...
یه اصفهانی بعد 20 سال میره کفش بخره.وارد مغازه که شد به مغازه دار میگه: سلام-بازم اومدیم
ترکه سر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور که داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره بغلشون دست عراقیه کنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو کشور خودم. ترکه دلش می‌سوزه، میگه باشه. یکم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یکی دست عراقیه هم کنده میشه. باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، ترکه هم میگه باشه. بعد یه ترکش دیگه میخوره پای عراقیه هم کنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه ترکه تفنگ رو میذاره روشقیقه یارو میگه: هوی! فکر نکن من ترکم نمیفهمم، کم‌کم داری فرار میکنی‌ها
بابا جون یه خبر خوش برات دارم... خبر خوشت چیه پسرم ؟مگه قول نداده بودی که اگر معدل ثلث اولم 10 بشه 50 تومان بدی؟چرا پسرم قول داده بودم خوب حالا خبر خوش اینه که میتونی پولت را پس انداز کنی
یه روز یه خره لنز میزنه، میره تو جنگل. همه حیوونا نیگاش میکردن میگه: چیه! تا حالا آهو ندیدین
یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه<<آقا شوما را به خدا یقمو ول کنین آ گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشد
به غضنفر میگن با فرشاد یه جمله بساز میگه: روح غضنفرشاد
در تیمارستانی میخواستند دیوونه ها رو امتحان کنند, زیر چراغی یک میز گذاشتند و روی آن مقدار زیادی روغن ریختند و ازشون خواستند یکی یکی بروند روی میز و چراغ رو عوض کنند دیوونه ها یکی یکی بالا رفتند و خوردند زمین. یکی از دیوونه ها کاغذی گذاشت روی میز و لامپ رو براحتی عوض کرد, همه برایش کف زدند و علت کارش را پرسیدند گفت : والله قدم نمی رسید کاغذ رو گذاشتم زیر پام تا قدم بلندتر شود
به فرمانده پادگان خبر دادند که پدر یکی از سربازان یک روز قبل مرده است. فرمانده گروهبان را احضار کرد و به او گفت:
-
برو و به امیرخانی خبر بده که پدرش مرده، منتهی جوری خبر بده که ناراحت نشه و ضمناً اصول نظامی رو هم رعایت کن. گروهبان سربازان رو به صف کرد و گفت: - هر کدوم از شما که پدرش امروز مرده یک قدم بیاد جلو. کسی جلو نیامد، گروهبان گفت:
-
سرباز امیرخانی! چون از دستور مافوق اطاعت نکردی، یه هفته بازداشتی
بچه اصفهانی سر سفره غذا می خورده.باباش با لهجی شیرین اصفهانی بهش میگه: باباجون اینقدر غذا بخور که سیر بشی نه اینقدر که خسته بشی>>
مدیر اداره معاونش رو احضار کرد و بهش گفت: آقاجان! این چه نامهای یه نوشتی؟ برای این مرتیکة دزد نوشتی دوست عزیز؟ برو نامه رو عوض کن. معاون گفت: به جای دوست عزیز چی بنویسم؟ مدیر گفت: همون که واقعیت داره بنویس، مثلاً بنویس همکار عزیز.
رئیس ساعتش را گم کرد و آبدارچی را متهم به دزدی کرد، اما بعد از دو روز ساعت را پیدا کرد و از آبدارچی عذرخواهی کرد. آبدارچی گفت: اشکالی نداره! شما فکر میکردین من دزد هستم، من هم فکر میکردم شما شعور دارید،‌ حالا معلوم شد هر دومون اشتباه کردیم.
اولی: قراره گریم کنم و نقش یک دیوانة روانی رو بازی کنم. دومی: حالا گریم چه ضرورتی داره؟
توله سگ از مدرسه برگشت، مادرش گفت: امروز درس چی داشتین؟ توله سگ گفت: زبان خارجی. مادرش گفت: چی یاد گرفتی؟ توله سگ گفت: میو، میو
بچه اصفهانیه از باباش میپرسه: بابا برای عید نوروز نمیریم چهلستونو ببینیم من خیلی دوست دارم بدونم چه شکلیه؟ باباش میگه: چرا نمیریم پسرم؟ اگه مُفتیش کردند ما هم میریم
تیم ملی فوتبال آرژانتین برای یک دیدار دوستانه با تیم محلات اردبیل به ایران میاد.قبل از مسابقه مربی اردبیلی میگه: بچه ها خوب گوش کنین ببینید چی میگم . اینا هیچی نیستن فقط یک بازیکن دارن که اسمش مارادوناس. بعد رو به بازیکنان می کنه و میگه: رسول تو فقط مارادونا رو بگیر.ممد تو هم فقط برو جلو گل بزن. مسابقه شروع میشه و تو همان دقایق اول بازی تیم آرژانتین یه حمله سختی میکنه روی دروازه اردبیل ممد از خط حمله خودشان میآد بسمت عقب تا کمک کنه .میآد توپ رو با پا بده به دروازهبان شوت میکنه توی گل خودشان.مربی اردبیلی میگه:ممد اینور نزن اونور بزن.رسول تو هم فقط مارادونا رو بگیر. دوباره آرژانتینیها حمله می کنند باز ممد میآد کمک کنه با هد میزنه تو گل خودشان. باز مربی اردبیلی میگه:ممد اینور نزن اونور بزن.رسول تو هم فقط مارادونا رو بگیر. برای بار سوم آرژانتینیها حمله می کنند باز ممد میآد کمک کنه با قیچی برگردون بزنه تو اوت باز میزنه تو گل خودشان .مربی اردبیلی میگه: رسول مارادونا رو ول کن ممد رو بگیر! ممد رو بگیر!!
به ترکه میگن یه جمله بگو که توش چای باشه ... میگه قوری
یه اصفهانی به باباش تلفن میزنه برای اینکه پول تلفنش زیاد نشه فقط میگه : من کاظم ، پول لازم . باباش هم میگه : من مریض ، قر نریز .
مگسه روی ترکه نشسته بود .. ترکه میگه : دیدی؟ ... بلاخره نمردیم و یه گهی شدیم
ترکه پرتقال خونی میخوره ایدز میگیره
غضنفر میره مشهد جلوی حرم میگه: یا امام علی! قربون لب تشنه‌ات، فدای دست بریده‌ات، پس کی ظهور میکنی؟ والا خسته شدم اینقدر اومدم قم
به غضنفر میگن فرق کچل با هواپیما چیه ؟
میگه : کچل که فرق نداره . هواپیما هم نکته انحرافیه !!!
به اصفهانیه میگن باید آزمایش ادرار بدی ، طرف به جا اینکه یه کمی ادرار بیاره یه چهار لیتری میاره. مسئول آزمایشگاه اول قبول نمیکنه ولی با اسرار طرف مجبور میشه وقتی جواب آزمایش را بهش میدن ، یه تلفن میزنه به خونه میگه به همه اقوام بگین شکر خدا سالمین
چرا ترکا دو دستی دست میدن ؟
چون هنوز دست راست و چپشون رو نمیدونن کدومه
یارو میره جبهه . نارنجک به خودش می بنده میره زیر تانک خودی !رو سنگ قبرش می نویسن : حسین نفهم !!!
تو اردیبل مانور میذارن ... دشمن فرضی پیروز میشه
غضنفر مسافر کشی میکرد . یه جا یه زنه بهش گفت : آقا ، ببخشید ، کریمخان میرید . غضنفر گفت : اه ، خوب معلومه ، اگه نمیرید که میترکید
ترکه میخاست بره تهران یه مگس اونو اذیت میکرده
ترکه هم مگس رو میگیره تو دستش تا وقتی که برسن به تهران
اونجا تهران که میرسه مگس رو ول میکنه
میگه حالا از تهران تا اردبیل پیاده برو تا بفهمی مردم آزاری یعنی چی
**.................................**

جک آخرخنده

آخرخنده

 

ترکه میخواسته خودکشی کنه یه تیر به مغز خودش شلیک میکنه، نیم ساعت بعد میمیره! از همه دنیا دانشمندا جمع می‌شن که ببینید قضیه این چی بوده، ‌بعد از دوسال تحقیق می‌فهمند که تیره تو این مدت داشته دنبال مغزیارو میگشته

!!!
ترکه میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره
ترکه زنگ میزنه به ۱۱۰ می گه ببخشید فرمان و دنده و گاز و ترمز و کلاج ماشین منو دزدیدیندپلیس ۱۱۰ به ترکه می گه ببخشید شما ترکین میگه آره .پلیس بهش می گه پس لطف کنید برید جلوی ماشین بشینید
به ترکه کی گن با شیده جمله بساز ، می گه : رفتم خونه . دیدم بچه شاشیده
ترکه می ره خواستگاری، مادر و پدر دختره بهش جواب رد میدن، می گن: دختر ما داره درس میخونه. ترکه می گه: ایشکال نداره، من می رم دو ساعت دیگه برمیگردم
ترکه زنگ میزنه به آژانس و میگه: آقا ببخشید مزاحمتون شدم، ماشین دارین؟
رزروشن آژانس هم با کلی کلاس میگه: بله قربان!ترکه میگه: اااا خوش به حالتون!
به ترکه می گن با خرچنگ جمله بساز ، می گه کره خر چنگ نزن
ترکه به غول چراغ جادو می گه: قدس را آزاد کن، غوله می گه: نمی تونم. ترکه می گه: خوب پس، منو آدم کن ... غوله می ذاره و در می ره. ترکه داد می زنه و می گه: کجا... غوله می گه: دارم می رم قدسو آزاد کنم، راحت تره
معرفت رو از سیگار بیاموز که با این که میدونه آخره سر زیره پات له میشه
تا آخر به پات میسوزه
دو تا ترکه میرن سوراخ لایه اوزن رو بدوزن، خودشون میمونن اونور
ترکه سر نماز موقع قنوت دستاشو برعکس میگیره ، بهش میگن آخه این چه طرزشه ؟ میگه : میخوام ایندفعه از حفظ بخونم
زنه به شوهرش میگه ۳ تا حیوان وحشی نام ببر
طرف میگه :خودت
خواهرت
خدا بیامرز مادرت
ترکه می ره تماشای مسابقه دو و میدانی، از بغل دستیش می پرسه:این ها برای چی دارن می دون؟ طرف می گه: چون به یه نفرشون جایزه می دن. ترکه کمی فکر می کنه، بعد می پرسه: پس بقیه برای چی دارن می دون؟
از ترکه پرسیدن: چرا ترک شدی؟ گفت: به علت کمبود امکانات
ترکه تلویزیون تماشا میکرده،می بینه هر پنج تا کانال رازبقا داره.به بچه اش میگه:برو ببین آنتن تلویزیون توی طویله نیفتاده؟
دوستان توجه کنند: لطیفه زیر بعنوان جوک برگزیده فصل پاییز به شما دوستان شنگول پیشکش می گردد
ترکه از یه نفر غریبه می پرسه: ببخشین آقا من شرمندم، روم به دیوار، گلاب به روتون، گل به روتون، من بمیرم که این سؤالو می پرسم ... طرف می گه اشکالی نداره بابا، بپرس؟ ترکه می گه: ببخشید، اسمتون چیه؟ طرف عصبانی می شه و می گه: والا این جور که شما می گین: گوه
ترکه داشته کانال تلوزیون رو عوض می کرده...میزنه یه کانالی که هزار تا آخوند نشسته بودند و داشتند سخنرانی گوش می دادن....یکدفعه داد میزنه: آی ممد اون پیت نفتی رو بیار...سوراخشونو پیدا کردم
معتاده سر منقلش بوده که یهو توپ پسر همسایه می خوره تو بساطش.بعدش هم صدای کوبیدن در میاد.وقتی در را باز می کنه میبینه صاحب توپ که هول شده بوده میگه: عمو توپم-توپم.(یعنی توپم رو بده)معتاده میگه: چه خبره ؟!خب منم توپم -ماهم توپیم! همه توپن
جوکهای زیر مال مسعود خان باصفا و با معرفته- شما هم بگین تا بذارم تو وبلاگ
یه روز یه خری با صاحبش دعواش میشه : خره پالونش مییفته صاحبش میگه دیگه برام کت درمیاری؟
به یه کلاغه میگن دودو تا میگه غارتا
به یه لره میگن تو لری میگه نه بیا بگرد
عبود میره یه نوشابه زرد میخره و میزنه به بدن-وقتی میاد پولشو حساب کنه میبینه که پول همراهش نیست.ناچارا داخل شیشه ادرار میکنه و دربش رو هم می بند ه و نوشابه رو پس میده - چند لحظه بعد غضنفر میاد نوشابه بخره و از بخت بدش همون شیشه پر از شاش گیرش میاد! اونم هیچی نمیگه و تا ته شیشه رو کوفت میکنه-بعد که میخواسته به طرف حالی کنه که نوشابه نبوده و شاش بوده میگه: آقا نوشابت که شاشی بود...ایلده اگه یه ساندویچ گهی هم داری بیار بخوریم
یه بار یه اصفهانیه داشته با خانواده اش از جلوی رستوران رّد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن د به بچه هاش میگه بچه ها اگه بچای خوبی باشین یه دفعه دیگه هم از اینجا ردّتون می کنم
از یه ترکی میپرسن چرا سر و صورتت زخمیه؟ میگه آخه با یه همشهری تصادفی برخورد کردم
چندتا تهرونی اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآدو وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد
دکتر گفت: حال سه نفر بیماری که دیشب براشون دارو تجویز کردم خوبه؟
پرستار گفت: نه دکتر؟ متأسفانه دو نفرشون فوت کردند، امّا سوّمی هر کاری کردیم حاضر نشد دوایی رو که تجویز کردید بخوره.
از عربه نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه
یه بار یه ترکه فقط شبا از خونه میرفته بیرون! بهش میگن جریان چیه؟ میگه: از بس این فارسها گفتن یه روز یه تزکه... ما تصمیم گرفتیم که فقط شبا از خونه بیایم بیرون
زن به دامپزشکی مراجعه کرد و گفت: من اصلاً حالم خوب نیست. دامپزشک گفت: شما اشتباهی اومدین اینجا، اینجا دامپزشکیه! زن گفت: نه دکتر، درست اومدم، آخه من صبحها که بلند میشم اخلاقم مثل سگه، ازصبح تا ظهر مثل خر کار میکنم، ظهرها هم مثل گاو غذا میخورم، بعد از ظهر مثل خرس میخوابم، تازه شب که شوهرم میآد بهم میگه سلام سوسک سیاه.
بیمار: دکترجون! پای راستم خیلی درد میکنه. دکتر: عزیزم، ولی من چشم پزشکم. بیمار: اینو میدونم، ولی دارین چشمم رو معاینه میکنین پاتون روی پای راستمه.
اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی.
مرد بسیار پرحرفی به دکتر پوست مراجعه کرد، امّا اینقدر حرف میزد که به دکتر اجازه نمیداد معاینهاش کند. بالاخره دکتر گفت: آقا لطفاً زبونتون رو در بیارین. بیمار زبانش رو درآورد. دکتر گفت: حالا در همین حال نگهش دارین تا من معاینهتون کنم.

مریض: دکتر! دارم میمیرم. تو رو خدا بکش و راحتم کن. دکتر: من خودم وظیفه ام رو میدونم، لازم به یادآوری نیست
ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟! ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!
مردی پیش دکتر رفت و گفت: دکترجون! خیلی فراموشکار شدم. دکتر حواسش به حرفهای بیمار نبود. سرش را بالا کرد و گفت:
-
متوجه نشدم چی گفتید؟ مرد گفت: من؟ من چیزی نگفتم.
یه اصفهانی میخواسته پول به کسی بده دستش می لرزید . گفتند زودباش چرا می لرزی ؟؟ میگه آخه میخوام پول بدم ، جون که نمیخوام بدم که یهو بدم از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!
به ترکه میگن: بچه کجائی؟ میگه بچه U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: ایلده بچه یونجه‌زارهای سرسبزِ آذربایجانم!
ترکه خودکارش تموم میشه، ترک تحصیل میکنه
ترکه میره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشی میپوشه!
ترکه داشته جلو دو سه تا دختر افه میومده، یهو تلنگش در میره. واسه اینکه ضایع نشه، دستشو میگذاره بغل دهنش، داد میزنه: گـــــــوزیـــــــه... گوووووز!
یه روز مرد اصفهانی با بچه اش از مقابل مغازه کفش فروشی که روی شیشه اش نوشته بود کفش پارس رد می شد .بچه از باباش می خواد که براش یک جفت کفش بگیره.باباش می گه :بچه مگه نمی بینی نوشته کَفِش پارِ ه س.
آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده
به ترکه میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم!
ترکه تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه، یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده، یک قطار هم داره ازون دور میاد! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه، میره اون جلو وامیسته. رانندة قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد، ترکه یک نارنجک درمیاره، میندازه زیر قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن! خلاصه ترکه رو میگیرن میبیرن بازجویی، اونجا بازجوه بهش میتوپه که: مرتیکة خر! نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! ترکه میزنه زیر گریه، میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی میکردم
ترکه میافته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن
یه بار یه ترکه تو قبیله آدم خوارها اسیر میشه! از یکی میپرسه آقا با من چی کار دارین؟ میگه ما آدم خوریم حالا هم تو این دیگ میپزیمت و میخوریمت! ترکه میگه: چی شد؟ حالا که بخور بخوره ما آدم شدیم!!!
دکتر از دیوانه پرسید: تو رو برای چی به تیمارستان آوردند؟ دیوانه گفت: بدون هیچ دلیلی، فقط به خاطر اینکه من معتقدم جوراب نخی خیلی بهتر از جوراب نایلون هست. دکتر گفت: این که دلیل نشد، منم معتقدم جوراب نخی بهتر از جوراب نایلون هست. دیوانه گفت: چه جالب! راستی شما جوراب نخی رو با سس سفید میخورید یا با سس گوجه فرنگی؟
اصفهانیه سواره ماشین می شه . آخره مسیر به راننده میگه : حاج آقا کرایه ی ما چند میشه ؟ یارو میگه : 50 تومان . اصفهانیه میگه چه خبره ؟ اولندش که 40 تومان میشه بعدشم من 30 تومان بیشتر ندارم حالا فعلا این 20 تومان را بگیر . ... یارو میشماره می بینه 10 تومان ترکه میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!
ترکه میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! ترکه هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم
بیمار: دکتر! احساس میکنم دیوونه شدم. فکر میکنم فرار کردم و یه عده دنبال من هستن و میخوان منو بگیرن. دکتر: از چه زمانی این احساس رو میکنی؟ بیمار: از زمانی که از تیمارستان فرار کردم.
تو تبریز حکومت نظامی بوده، یارو سروانه به سربازش میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکسی رو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: ایلده یک آدرسی را پرسید که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!
دیوانه سراغ رئیس تیمارستان اومد و بهش گفت: من میترسم، یه دیوونه اومده اینجا به من میگه ناصرالدین شاه. رئیس تیمارستان گفت: اشکال نداره عزیزم، لابد فکر میکنه ناصرالدین شاه هستی. دیوانه گفت: آخه اسمش میرزارضا کرمانی است.
ترکه دستور داد تمام اسناد و مدارک قدیمی رو به علت نداشتن جای کافی در اردبیل از بین ببرند، اما رئیس بایگانی گفت: - قربان، این اسناد خیلی مهمه. ترکه فکری کرد و گفت: مهم نیست،ایلده از همشون کپی بگیرین و اونا رو نگه دارین
ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!
به یه ترکه میگن میذاری بچه ات بره دانشگاه؟ میگه اگر به درسش لطمه نزنه آره!!!
اصفهانیه واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خیرات میکرده. خلاصه هرکی رد میشده، یک خرما برمیداشته و یک صلوات میفرستاده . بعد یک مدت، یک بابایی دست میکنه یک مشت خرما برمیداره، اصفهانیه دستشو میگیره، میگه: هوووی! چه خبرس؟! یک نفر آدم مردس، اتوبوس که چپ نکردس
به یه ترکه گفتند :شما لهجه دارید؟؟
گفت نه والا .میخوای........ بیا بگرد
به ترکه میگن تا حالا در زندگیت ریسک کردی ؟ میگه:آره یه بار اسهال گرفته بودم گوزیدم
از ترکه میپرسن اگه سردت بشه چیکار میکنی؟؟
میرم میرم بغل بخاری
میگن اگه خیلی سردت بشه چی؟
میگه میچسبم به بخاری
میگن اگه خیلی خیلی سردت بشه چی؟
میگه ایلده بخاری رو روشن میکنم
ترکه داشته پوست پرتغال رو با چاقو میگرفته با خودش میگه: خدا کنه توش موز باشه
سه تا ترکه رفته بودن ایستگاه راه‌آهن، تا میرسن تو یهو قطار حرکت میکنه، اینها هم میگذارن دنبال قطار حالا ندو کی بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختی، یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه. خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه، یک بابایی بهش میگه: آقاجان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه، وامیستادید با اون میرفتید. ترکه نفس زنان میگه: ایلده منم نمیدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم!
به اصفهانیه می گن با کالسکه جمله بساز می گه این میوا کالس که
یه معتاد شیرازی روی دستگاه پیغام گیر خونش پیام گذاشته بود:هشتم......ولی خشته ام....
ترکه و لره رفته بودن شکار، ترکه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که سرویسش کنه. ترکه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد دهنتو سرویس میکنه. لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو گیتو بخور! مگه من زدم؟!
ترکه پسرشو میگذاره دانشکده افسری، رفیقاش بهش میگن: بابا اینکه درسش خوب بود، میگذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، ترکه میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!
ترکه صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم
به ترکه میگن: میدونی امام حسین کجا دفن شده؟ میگه: نه. میگن: کربلا. میگه: ای خوشا به سعادتش!

ترکه با کایت میکوبه به ساختمون بانک کشاورزی، 730 نفر کشته میشن!... البته از خنده

!
ترکه میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: 2000 تومن. ترکه یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: 1000 تومن. باز ترکه یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: 700 تومن. ترکه دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!
ترکه میره واسه تلفن همراه ثبت نام میکنه، بهش میگن: تا سه ماه دیگه بهت تحویل میدیم. ترکه هم رو کمربندش مینویسه: به زودی دراین مکان یک عدد موبایل افتتاح خواهد شد!
به یه اصفهانیه می گن ده تا میوه نام ببر که آخرش س باشه. اصفهانیه می گه سیبس خیارس گلابیس هلوس گوجس ...
ترکه ادعای پیغمبری میکرده، ملت بهش میگن: بابا پیغمبری همین ریختی الکی که نیست... پیغمبرا معجزه دارن، کتاب دارن.. تو اصلاٌ کتابت کو؟ ترکه یکم فکر میکنه، میگه: ایلده کتابا هنوز چاپ نشده، فعلاٌ جزوه میگم بنویسید
این یکی از جوکها طلایی امسال است!
اصفهانیه داشته تو خیابون میرفته که یهو میبینه اوضاع دل و روده خرابه و به شدت نیاز به قضای حاجت داره! خلاصه یخورده اطراف چرخ میزنه تا آخر یک توالت عمومی پیدا میکنه. خوشحال و خندان میره تو که یهو دم در یک مردک لندهور جلوشو میگیره، میگه: کجا عمو؟! اینجا توالتش ورودی داره، 200 تومن! اصفهانیه شاکی میشه، میگه: انصافتو شکر! یک ریدن دویست تومن؟! نمیخوام! خلاصه میاد بیرون، یکم دیگه چرخ میزنه میبینه نه اوضاع خیلی خرابه، برمیگرده، میگه: درک بیا اینم دویست تومن. یارو میگه: نـُچ! نرخا بالا رفته، ورودی جدید 500 تومنه! اصفهانیه تا فیهاخالدونش میسوزه، میگه: یعنی چی؟! مگه سر گردنست؟! آدم به خودش برینه به صرفه‌تره! خلاصه باز شاکی میاد بیرون، یکم راه میره، میبینه الانه که وسط آدم و عالم برینه به خودش، زود بر میگرده، باحال زار یک پونصدی میده، میگه: بیا بابا اینم 500 تومن. باز صاب توالت یک ابرو میندازه بالا، میگه: تــُـچ! چون تو مضیقه‌ای ورودیت میشه هزار تومن! اصفهانیه که دیگه عرق از بناگوشش سرازیر شده بوده، میگه: بابا سگ خور! بیا اینم هزار تومن، بزار برم برینم! خلاصه میره تو. مردک توالت‌چی(!) میبینه یک ربع گذشت، نیم ساعت گذشت، یک ساعت گذشت، آقا نیومد بیرون. میره در توالت رو باز میکنه، میبینه اصفهانیه با کمربند خودشو دار زده، یک یادداشت هم گذاشته که: "کسی که تو این گرونی فرق گوز و ان رو نمیفهمه فقط واسه مردن خوبه"!
زلزله بم که میاد ترکه با لوازم قواصی میره بم. ازش میپرسن چرا اینجوری میری میگه میخوام عمق فاجعه رو پیدا کنم
ترکه از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!
ترکه تا ده سال برای مادرش عزاداری میکرد و همش گریه میکرد . بهش گفتند : آخه چقدر گریه میکنی ، ده سال گذشته گفت: "آخه هر وقت یادم میافته که موقع خاکسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش میگیره "!!!
معلم: غضنفر بگو ببینم نادرشاه چطوری بر تخت نشست؟ غضنفر: ایلده دو زانو
یه خانواده اصفهانی بعد از یک هفته که موز خریدند مردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون برای اینکه مزه موز نره دیگه اب نخوردند
یک روز یه مرده میره طوطی بخره.میبینه یک طوطی هست که قیمتش 10 میلیون تومنه,از فروشنده میپرسه: این چرا اینقدر گرونه؟ فروشنده میگه: این یه طوطی استثناییه,اگه پای راستش رو بکشی انگلیسی حرف میزنه و اگه پای چپش رو بکشی فرانسه. یارو میگه: خوب اگه هردوتا پاش رو بکشم چی میشه؟ یهو طوطیه میگه: خوب احمق جون اون موقع میخورم زمین
یه بار یک نفر میخواسته یه اصفهانی رو بکشه تو غذاش موز میرزه
شنیدی میگن علی دایی رو تو قزوین گرفتن؟ نه. جدی میگی؟ نمیدونم. من خودم هم هنوز نشنیدم
یه اصفهانی با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه
میدونید چرا نیوتن وقتی سیب افتاد و خورد به سرش تعجب کرد؟ چون سیب از درخت گلابی افتاده بود
اصفهانیها چهلستون را میساختند 22تاستونش را برای روز مبادا نگه داشتند
به یه ترکه میگن خسته نباشی میگه اگه باشم چه گهی میخوری
به ترکه میگن با نخ سوزن جمله بساز، میگه:این بجه های تیم ملی واقعا زحمت می کشند مخسوزن علی دایی
اصفهانیه تو مسابقه رالی شرکت می کنه. تو راه مسافر کشی می کنه !
یک سال، یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه‌زنی میومده. مردم میرن پی ماجرا، میبینن دسته ترکها تو کوچه بن بست گیر کرده
ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه
!
ازغضنفر می پرسن تو چرا جورابت اینجوریه؟یه لنگش آبیه یه لنگش قرمز ؟ میگه نمیدونم والله ، ایلده یه جفت دیگه هم همینطوری تو خونه دارم
اصفهانیه قرص اکس می خوره تو تاکسی دو نفر و حساب می کنه
ترکه و تهرونیه دعواشون میشه، میبرنشون کلانتری. افسرنگهبان از تهرونیه میپرسه: اسمت چیه؟ یارو با بیخیالی میگه: فِری... افسره حسابی چپ و راستش میکنه، میگه: بی پدر فکر کردی اینجا خونه خالست خودمونی شدی؟ گفتم اسمت چیه؟ تهرونیه که حساب دستش اومده بوده میگه: فریدون قربان! افسره برمی‌گرده به ترکه میگه اسم توچیه؟! ترکه اسمش قلی بوده، یکم فکر میکنه بعد با ترس جواب میده: قولیدون!
ترکه تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختره اومد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم!
یه روز میخاستن یه دستگاه دروغ سنج رو تست کنند . یه ترکه و یه اصفهانیه و یه رشتیه میرن واسه تست اصفهانیه اول نشست و گفت : ما اصفهانیا آدمای مهمون نواز و دست و دل بازی هستیم یه دفه دستگاه با گیوتین گردنش رو زد نوبت رشتیه شد : ما رشتیا آدمهایی هستیم با مرام ، غیور و با غیرت یه دفه دستگاه گردنش رو زد ترکه نشست : ما ترکا آدمایی هستیم. دستگاه گردنش رو زد ...
یه اصفهانی بعد 20 سال میره کفش بخره.وارد مغازه که شد به مغازه دار میگه: سلام-بازم اومدیم
ترکه سر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور که داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره بغلشون دست عراقیه کنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو کشور خودم. ترکه دلش می‌سوزه، میگه باشه. یکم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یکی دست عراقیه هم کنده میشه. باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، ترکه هم میگه باشه. بعد یه ترکش دیگه میخوره پای عراقیه هم کنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه ترکه تفنگ رو میذاره روشقیقه یارو میگه: هوی! فکر نکن من ترکم نمیفهمم، کم‌کم داری فرار میکنی‌ها
بابا جون یه خبر خوش برات دارم... خبر خوشت چیه پسرم ؟مگه قول نداده بودی که اگر معدل ثلث اولم 10 بشه 50 تومان بدی؟چرا پسرم قول داده بودم خوب حالا خبر خوش اینه که میتونی پولت را پس انداز کنی
یه روز یه خره لنز میزنه، میره تو جنگل. همه حیوونا نیگاش میکردن میگه: چیه! تا حالا آهو ندیدین
یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه<<آقا شوما را به خدا یقمو ول کنین آ گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشد
به غضنفر میگن با فرشاد یه جمله بساز میگه: روح غضنفرشاد
در تیمارستانی میخواستند دیوونه ها رو امتحان کنند, زیر چراغی یک میز گذاشتند و روی آن مقدار زیادی روغن ریختند و ازشون خواستند یکی یکی بروند روی میز و چراغ رو عوض کنند دیوونه ها یکی یکی بالا رفتند و خوردند زمین. یکی از دیوونه ها کاغذی گذاشت روی میز و لامپ رو براحتی عوض کرد, همه برایش کف زدند و علت کارش را پرسیدند گفت : والله قدم نمی رسید کاغذ رو گذاشتم زیر پام تا قدم بلندتر شود
به فرمانده پادگان خبر دادند که پدر یکی از سربازان یک روز قبل مرده است. فرمانده گروهبان را احضار کرد و به او گفت:
-
برو و به امیرخانی خبر بده که پدرش مرده، منتهی جوری خبر بده که ناراحت نشه و ضمناً اصول نظامی رو هم رعایت کن. گروهبان سربازان رو به صف کرد و گفت: - هر کدوم از شما که پدرش امروز مرده یک قدم بیاد جلو. کسی جلو نیامد، گروهبان گفت:
-
سرباز امیرخانی! چون از دستور مافوق اطاعت نکردی، یه هفته بازداشتی
بچه اصفهانی سر سفره غذا می خورده.باباش با لهجی شیرین اصفهانی بهش میگه: باباجون اینقدر غذا بخور که سیر بشی نه اینقدر که خسته بشی>>
مدیر اداره معاونش رو احضار کرد و بهش گفت: آقاجان! این چه نامهای یه نوشتی؟ برای این مرتیکة دزد نوشتی دوست عزیز؟ برو نامه رو عوض کن. معاون گفت: به جای دوست عزیز چی بنویسم؟ مدیر گفت: همون که واقعیت داره بنویس، مثلاً بنویس همکار عزیز.
رئیس ساعتش را گم کرد و آبدارچی را متهم به دزدی کرد، اما بعد از دو روز ساعت را پیدا کرد و از آبدارچی عذرخواهی کرد. آبدارچی گفت: اشکالی نداره! شما فکر میکردین من دزد هستم، من هم فکر میکردم شما شعور دارید،‌ حالا معلوم شد هر دومون اشتباه کردیم.
اولی: قراره گریم کنم و نقش یک دیوانة روانی رو بازی کنم. دومی: حالا گریم چه ضرورتی داره؟
توله سگ از مدرسه برگشت، مادرش گفت: امروز درس چی داشتین؟ توله سگ گفت: زبان خارجی. مادرش گفت: چی یاد گرفتی؟ توله سگ گفت: میو، میو
بچه اصفهانیه از باباش میپرسه: بابا برای عید نوروز نمیریم چهلستونو ببینیم من خیلی دوست دارم بدونم چه شکلیه؟ باباش میگه: چرا نمیریم پسرم؟ اگه مُفتیش کردند ما هم میریم
تیم ملی فوتبال آرژانتین برای یک دیدار دوستانه با تیم محلات اردبیل به ایران میاد.قبل از مسابقه مربی اردبیلی میگه: بچه ها خوب گوش کنین ببینید چی میگم . اینا هیچی نیستن فقط یک بازیکن دارن که اسمش مارادوناس. بعد رو به بازیکنان می کنه و میگه: رسول تو فقط مارادونا رو بگیر.ممد تو هم فقط برو جلو گل بزن. مسابقه شروع میشه و تو همان دقایق اول بازی تیم آرژانتین یه حمله سختی میکنه روی دروازه اردبیل ممد از خط حمله خودشان میآد بسمت عقب تا کمک کنه .میآد توپ رو با پا بده به دروازهبان شوت میکنه توی گل خودشان.مربی اردبیلی میگه:ممد اینور نزن اونور بزن.رسول تو هم فقط مارادونا رو بگیر. دوباره آرژانتینیها حمله می کنند باز ممد میآد کمک کنه با هد میزنه تو گل خودشان. باز مربی اردبیلی میگه:ممد اینور نزن اونور بزن.رسول تو هم فقط مارادونا رو بگیر. برای بار سوم آرژانتینیها حمله می کنند باز ممد میآد کمک کنه با قیچی برگردون بزنه تو اوت باز میزنه تو گل خودشان .مربی اردبیلی میگه: رسول مارادونا رو ول کن ممد رو بگیر! ممد رو بگیر!!
به ترکه میگن یه جمله بگو که توش چای باشه ... میگه قوری
یه اصفهانی به باباش تلفن میزنه برای اینکه پول تلفنش زیاد نشه فقط میگه : من کاظم ، پول لازم . باباش هم میگه : من مریض ، قر نریز .
مگسه روی ترکه نشسته بود .. ترکه میگه : دیدی؟ ... بلاخره نمردیم و یه گهی شدیم
ترکه پرتقال خونی میخوره ایدز میگیره
غضنفر میره مشهد جلوی حرم میگه: یا امام علی! قربون لب تشنه‌ات، فدای دست بریده‌ات، پس کی ظهور میکنی؟ والا خسته شدم اینقدر اومدم قم
به غضنفر میگن فرق کچل با هواپیما چیه ؟
میگه : کچل که فرق نداره . هواپیما هم نکته انحرافیه !!!
به اصفهانیه میگن باید آزمایش ادرار بدی ، طرف به جا اینکه یه کمی ادرار بیاره یه چهار لیتری میاره. مسئول آزمایشگاه اول قبول نمیکنه ولی با اسرار طرف مجبور میشه وقتی جواب آزمایش را بهش میدن ، یه تلفن میزنه به خونه میگه به همه اقوام بگین شکر خدا سالمین
چرا ترکا دو دستی دست میدن ؟
چون هنوز دست راست و چپشون رو نمیدونن کدومه
یارو میره جبهه . نارنجک به خودش می بنده میره زیر تانک خودی !رو سنگ قبرش می نویسن : حسین نفهم !!!
تو اردیبل مانور میذارن ... دشمن فرضی پیروز میشه
غضنفر مسافر کشی میکرد . یه جا یه زنه بهش گفت : آقا ، ببخشید ، کریمخان میرید . غضنفر گفت : اه ، خوب معلومه ، اگه نمیرید که میترکید
ترکه میخاست بره تهران یه مگس اونو اذیت میکرده
ترکه هم مگس رو میگیره تو دستش تا وقتی که برسن به تهران
اونجا تهران که میرسه مگس رو ول میکنه
میگه حالا از تهران تا اردبیل پیاده برو تا بفهمی مردم آزاری یعنی چی

جک و لطیفه

به این ها میگن جک

یه روز یه رشتیه میره نجاری میگه قربون دستت یه کمد برام بساز که وقتی بازش میکنم اصغر آقا توش نباشهزندگی مثل شطرنج میمونه اگر بازی بلد نباشی همه میخوان یادت بدن اگر هم بلد.

 

لره از کیوسک تلفن میاد بیرون ازش میپرسن سالمه میگه اره فقط افتابه نداره

 

تو یه روز سرد وقتی دنبال جایی برای پنهان شدن میگشتم نتونستم جایی گرمتر از قلبت

پپیدا کنم

....

فراموش نکن که بیرون خیلی سرده

 

اطلاعیه مهم از طرف شیطان :بنده گرامی از این پس هر چه میخواهید گناه کنید

سهمیه بنزین جهنم تمام شد اتش خاموش میباشد

.

 

میخوام انقدر بمالمت تا ابت بیاد وقتی احساس کردم که ابت داره میاد دهنمو میزارم روی سوراختو

تمام ابتو میخورم

.

.

.

.

دوست دارم انار

 

به اندازه تمام دنیا دوست دارم جون تمام دنیای من تو شدی

 

گرچه دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست وفا ان است که نامت را همیشه بر زبان دارم

 

زندگی سوختن و ساختن است اما هدف تجربه اموختن است

گویند زندگی قمار است قمار اما ....

این چه قماریست که همیشه باختن است

 

قزوینیه به دوستش میگه یه مهمونی گرفتم حتما بیا میگه حالا کیا هستن؟میگه شلوغش نکردم فقط خودم و خودت

 

وقتی که خاطره های ادم زیاد میشه دیوار اتاقش پر عکس میشه اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسش رو به دیوار بزنی

 

مرد نباید به زنش بگه ساکت باش باید بگه وقتی که لبانت بسته است چقدر خوشگل میشی

 

فحش های ترکا

:

از جلوی چشمام خفه شو

کثافت مرض

گردن درازی میکنی زبون کلفت

کی با تو زر زد

ریدم تو اون کلاهی که تو میخای سر من بزاری


 

چند شب دل ما با گریه خو کرد چه شبها با تو بودن ارزو کرد

چند شب تا سحر نقش خیالت کنار ما نشست و گفتگو کرد

 

فرهنگستان ادب فارسی اعلام کرد از این پس به جای کلمه نا مانوس افتابه برای خانمها شیار شور و برای اقایان خیار شور استفاده شود

.

 

 

یه جوجه می ره پارتی، وقتی برمی گرده، می گه: جیکس، جیکس

!!!

یه ایرونی، یه آلمانی، یه اسپانیایی و یه ترکیه ای


سوار هواپیما بودن که زیر هواپیما درمی ره، همه، حتی خلبان، از میله بالای هواپیما آویزون می شن، خلبان می گه: یکی از شماها باید از هواپیما بپره بیرون، ایرونی یه می گه: من می پرم به یه
شرط: همه تون برام کف بزنین، همه براش کف می زنن و سقوط می کنن!!!

یه روز یه مَرده می ره ساندویچ فروشی، می گه: آقا یه ساندویچ همبرگر بدین ولی گوجه نذارین

.ساندویج فروشی یه می گه: ببخشید آقا ما که گوجه نداریم، می خواین خیارشور نذارم!!!
---------------------------------------------

اصفهانی با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه

 

ترکه با یه دختره دوست میشه. دختره میگه من ایدزیم! ترکه میگه عیب نداره منم تبریزی!!!

یه روز یه رشتیه میره نجاری میگه قربون دستت یه کمد برام بساز که وقتی بازش میکنم اصغر آقا توش نباشه

7-

52-

63-

ترکه داشته از تو جنگل رد میشده؛ یهو یک شیره جلوشو میگیره، میگه: کوچولو کجا میری؟! ترکه میگه: خونه مادر بزرگ، بخورم پفک نمکی، چاق بشم چله بشم، بعد میام کیرمم نمیتونی بخوری!یه عربه پاهاش پرانتزی بوده،‌ بهش میگن چرا این جوریه؟ میگه حتماً موضوع مهمی بینشه! رشتیه صبح از خواب پا میشه میبینه چهارتا آجر گذاشتن زیرش، زنشو بردن!

 

 

 

باشی همه میخوان شکستت بدن