چه اهمیت دارد بودن یا نبودن تو در کنار من
وقتی میان غربت و بی کسی هرروز
فاصله ها را وجب به وجب متر میکنم
چه درد را درمان میکند این لبخندهای بی دلیل تو
چه تاثیر دارد این حرفهای بی مخاطب من
وقتی دستهای من و تو در کنار هم از هم دورند
وقتی من از چشم تو دیگر عشق نمی چینم
چه دیوانه ایم ما که به دنبال بهانه ایم
بی کسی بر نگاه من وتو سایه انداخته است
من وتو اینجاییم ولی
دیگر هیچ غروبی قشنگ نیست
باران به یاد دلدادگی دیروز
برکوچه خاطرات ما می بارد
من بدون سایبان
زیر اشک آسمان
دوباره از یاد تو مغشوشم
اما تو بگو
تویی که ایستاده ای زیر چتر
درباد کدام عکس خط خورده چنین خاموشی
ببین
ببین که در انتظار گامهای ما
ساحلی عاشقانه صدف پهن کرده است
اما افسوس
ساحل بیهوده مکوش
برد موجی دیروز رد پای عشق مارا
امشب اشکهایم غربت شبانه شان را مدیون بی وفایی تواند
گله ای نیست از این افسردگی
بگذار جدا شوند جادههایی که بی حساب یکی شدند
بگذار بشکند دل من
بگذار بسوزد دل تو
حرفی نیست وقتی روزگار بر من و تو نیاموخته بود
رسم دوست داشتن را.......